مشخصه بارز و مشترک القاعده، طالبان و یا داعش، شکل گیری این سازمان ها زیر پرچم رهبر یا امیر می باشد. القاعده سالها با وجود اسامه بن لادن توانست به عنوان یکی از مهم ترین سازمان های تروریستی جهان فعالیت داشته باشد و داعش نیز با وجود ابوبکر البغدادی، تا مدتها نقش مهمی در منطقه ایفا می کرد.
اما این سازمانها به نوعی همواره مبتنی بر یک رهبریت کاریزماتیک استوار بودند. به نوعی وجود شخصی که همگان زیر چتر او گردهم می آیند و دوشادوش یکدیگر برای هدفی مشترک می جنگند، این گروه ها را سرپا نگه داشته بود. بی شک بن لادن در دوران دو دهه رهبری القاعده توانست، این سازمان را در حد یکی از مهم ترین گروه های تروریستی حفظ کند و از پراکندگی و فروپاشی آن جلوگیری نماید.
القاعده در دوران بن لادن به صورت هرمی اداره می شد و نقش رهبری در آن بسیار پررنگ و حیاتی به نظر می رسید. سخنان، نوشته ها و حتا رفتار بن لادن برای بسیاری از طرفداران او جذاب و امیدوار کننده بود. با وجود تفاوت ساختاری داعش، این گروه نیز تقریبا با استفاده از ابوبکر البغدادی توانست خود را حفظ کند و تروریستهای داعشی بر محوریت وی گردهم آیند.
طالبان نیز از این ویژگی برخوردار بود و این گروه تروریستی تا زمان حیات ملاعمر زیر پرچم یک رهبری واحد شکل گرفت و به حیات خود ادامه داد.
طالبان ملا عمر را رهبری ضد بیگانه و معتقد به شریعت معرفی می کنند و ویژگی های متعدد برای او می شمارند. مهم ترین ویژگی به ادعای طالبان این است که وی با اجماع علما به خلافت رسید و کشور را از جزیره بودن و ناامنی نجات داد و شریعت اسلامی را در افغانستان پیاده ساخت.
فارغ از ادعاهای طالبان، همه پژوهشگران تصدیق می کنند که ملاعمر یک چهره کاریزماتیک در میان طالبان است و توانست تا سالها انسجام گروه خود را حفظ کند. اما موضوع بسیار مهمی که در میان بررسی این نوع گروه ها وجود دارد این است که، پس از مرگ رهبر کاریزماتیک یا انسجام سازمان از هم می پاشد و یا آنکه رهبر جدید مجبور است تا اختیارات بیشتری به بخش های تحت مدیریت خود بدهد و به نوعی سازمان از شکل هرمی و سلسله مراتبی فاصله می گیرد.
برای مثال القاعده پس از بن لادن، بیش از پیش از شکل هرمی فاصله گرفت و به شکل دیگری تداوم یافت.
طالبان تا مدتها مرگ ملاعمر را مخفی نگه داشتند تا بتوانند به صورت موقت انسجام سازمانی را حفظ کنند و تا اعلام جانشینی شخصی جدید، اختلافات داخلی خود را حل و فصل کنند.
بنابراین مخفی بودن رهبر طالبان و عدم انتشار هیچ فلم و عکسی از او، می توانست به عنوان یک امتیاز مثبت برای طالبان به حساب آید که تا مدتها بتواند با ادعای زنده بودن ملاعمر اختلافات داخلی را حل و فصل کنند و شخص جدید را به جای او برگزینند.
این مسئله هر چند توانست تا حدودی انسجام ظاهری طالبان را حفظ کند ولیکن در طولانی مدت می تواند به چنددستگی این گروه منجر شود.
پس از ملاعمر، ملااختر منصور دوره کوتاهی داشت. وی در سال۲۰۱۶ توسط ایالات متحده امریکا کشته شد و ملاهبت الله آخوندزاده جای وی را گرفت.
او تقریبا سعی کرد تا شیوه ملاعمر را در ساختار پیش بگیرد اما به ادعای بسیاری از پژوهشگران، آخوندزاده نه کاریزمای ملاعمر را داشت و نه اجماع کاملی بر رهبری وی وجود داشت بنابراین اندکی اختیارات والیان در دوران اون گسترش یافت و حتا برخی از حامیان ملاعمر از بدنه طالبان جدا شدند و یا به داعش پیوستند و یا آنکه خود به صورت مستقلانه اقدام به خشونت نمودند.
علی ایحال طالبان احتمالا توانسته است انسجام ظاهری خود را حفظ کند و ممکن است پس از مرگ ملاهبت الله آخونده زاده از ملایعقوب، پسر ملاعمر، به عنوان گزینه رهبری استفاده کند تا وی به پشتوانه نام ملاعمر، انسجام طالبان را حفظ نماید اما این گروه به خوبی می داند که این شیوه در دراز مدت نتیجه بخش نخواهد بود و ساختار ساده و تنها استوار بر رهبریت واحد در آینده کمکی به حیات طالبان نخواهد کرد و این گروه ممکن است در آینده با مشکلات جدی مواجه شود.
منبع: مرکز مطالعات افغانستان
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/21073
تگ ها: